نگاهی به «سازهای ناکوک» که نخستین ساخته علی حضرتی
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۰۱۷۲۶۲
«خوب نیست اصلا نبینید»، «داستانش کشش خاصی نداشت»، «افتضاح بود»، «افتضاح و بسیار بیمعنی»؛ اینها بخشی از واکنشهای مخاطبان در سامانه اکران آنلاین فیلم «سازهای ناکوک» است. به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، «خوب نیست اصلا نبینید»، «داستانش کشش خاصی نداشت»، «افتضاح بود»، «افتضاح و بسیار بیمعنی»؛ اینها بخشی از واکنشهای مخاطبان در سامانه اکران آنلاین فیلم «سازهای ناکوک» است؛ اثری که استفاده از عنوان «سینمایی» برای آن را باید نوعی توهین به سینما دانست، چراکه «سازهای ناکوک» حتی در حد و اندازه یک تلهفیلم هم نیست!
اولین ساخته علی حضرتی روایتی از زندگی ۲ خواهر است که در کودکی مادرشان را از دست دادهاند و حالا با ورود یک مرد به دایره زندگی آنها، روابط این ۲ خواهر دستخوش اتفاقاتی میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما مساله دقیقا به عدم توانایی فیلمساز در معرفی درست شخصیتها و نمایش عقبه آنها برای مخاطبان بازمیگردد. فیلمساز با ادعای بزرگ ساخت یک فیلم روانشناسانه، دست روی قصهای تکراری گذاشته، اما حتی در نمایش همان هم ناتوان ظاهر شده است. «هلیا» به عنوان یک روانشناس به مخاطب معرفی میشود بدون آنکه مخاطب کوچکترین کنشی از او به عنوان یک روانشناس ببیند و نهایت دقت فیلم برای نمایش چنین مسالهای، نمایش چند سکانس با حضور کاراکتر «هلیا» در آسایشگاه روانی و با لباس پزشکی است. از آن فاجعهبارتر اینکه وقتی در انتهای قصه گره باز میشود و مخاطب به این موضوع پی میبرد که در واقع خود «هلیا» یک بیمار روانی است، از اساس متوجه نمیشود فیلمساز در کدام بخش قصه کدهای لازم را برای باز کردن چنین گرهای به مخاطبش داده است؛ چرا که از اساس فیلمساز فراموش کرده باید چنین کاری را انجام دهد!
از سوی دیگر شخصیت «هدیه» با بازی غزل شاکری که از ابتدای فیلم به عنوان یک شخصیت بیمار روحی- روانی معرفی میشود، در روند فیلم به هیچوجه به شکلی معرفی نمیشود که بتوان فهمید چرا او باید این همه سال آشفتگی را تحمل کند و اگر او تا این حد آشفته است، چگونه وارد یک رابطه عاشقانه با «پارسا» شده است. فارغ از این ایرادات محتوایی که میتوان نمونه دیگر آن را در ماجرای عشق شخصیتهایی دید که «غزل شاکری» و «حامد کمیلی» نقششان را بازی میکنند، فیلم از منظر فرمی نیز اثری بشدت عقبمانده و ضعیف است. کل تلاش فیلمساز برای ایجاد فضایی روانشناسانه در فیلم، ایجاد فضایی کمنور و سرد در اتمسفر کلی فیلم است، بدون آنکه هیچگونه تلاشی برای استفاده از این ظرفیت در قصه دیده شود. فیلمساز حتی از ظرفیت حضور چهرهای همچون مسعود امینیتیرانی به عنوان فیلمبردار نیز بدرستی بهره نبرده تا نهایت خلاقیت فیلم در حوزه بصری، نمایش تعدادی قابهای کارتپستالی و چشمنواز باشد.
فیلم ریتم بشدت کندی دارد و مخاطب را خسته میکند؛ بویژه که فضای مرده و خلسهگونه فیلم تحمل تماشای آن را حتی در خانه نیز سخت میکند، چه رسد به اینکه بخواهی چنین اثری را در سینما تماشا کنی! عجیبتر آنکه فیلمساز از ابتدای فیلم نشان میدهد شخصیت «هدیه» به دنبال ساخت یک آهنگ جدید و اجرای آن در یک کنسرت است و به حدی به این کار علاقه دارد که به خاطر گم شدن سازش بشدت بدحال میشود، اما درست در انتهای قصه به یکباره و بدون دلیلی مشخص، صرفا به دلیل بیحوصلگی بیخیال حضور در این کنسرت میشود. گویا همه چیز کنار هم چیده شده تا اشتباهی بودن این اثر را فریاد بزند. منبع: وطن امروز
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: اکران آنلاین سینما و تئاتر فضای مجازی ساز های ناکوک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۰۱۷۲۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پلورالیسم چه نگاهی به سیاست بینالملل دارد؟
عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - پلورالیسم در مفهوم متعارف، نظریهای جامعهشناختی-سیاسی است که بر پراگندگی قدرت در میان شماری از مجموعهها یا گروههای رقیب تاکید دارد.
پیش از این دربارۀ پلورالیسم و دولت پلورالیستی توضیح دادهایم. اینکه پلورالیسم یا کثرتگرایی چه نگاهی به سیاست بینالملل دارد، موضوع این نوشته است.
مختصرا باید گفت پلورالیسم در حوزۀ سیاست بینالملل، نفوذپذیری دولت را برجسته میکند. چشمانداز پلورالیستی در سیاست بینالملل، بویژه در ایالات متحدۀ آمریکا، در دهههای 1960 و 1970 ظهور یافت و بر شالودۀ ارزشهای لیبرالیستی استوار بود.
جان برتن، پلورالیست انگلیسی، با استفاده از تشبیه میز بیلیارد، محدودیتهای رویکرد دولتمحور به سیاست بینالملل را روشن کرد. بر اساس این تشبیه، رئالیسم به دولتها به مثابه توپهای بیلیارد، یعنی واحدهایی نفوذناپذیر و مستقل، مینگرد که از راه فشار بیرونی بر یکدیگر تاثیر میگذارند.
از این رو رئالیسم در سیاست بینالملل چنین میپندارد که دولتهای دارای حاکمیت، که در نظام پرهرجومرج بینالمللی تعامل دارند، مانند مجموعۀ توپهای بیلیارد روی میز، این طرف و آن طرف برده میشوند و به هم میخورند.
به عقیدۀ پلورالیستها، این تشبیه از این حیث گمراهکننده است که حد نفوذ روزافزون بازیگران بینالمللی، مانند شرکتهای چندملیتی و سازمانهای غیرحکومتی را نادیده میگیرد و نیز نمیتواند وابستگی دولتها، بویژه در مسائل اقتصادی را تشخیص دهد.
بنابراین، چشمانداز پلورالیستی الگویی از ترکیب بازیگران ارائه میدهد که ضمن توجه به حکومتهای ملی، تاکید میکند که طیف گستردهتر صاحبان منافع و گروهها، سیاست بینالمللی را تعیین میکنند.
در تحلیل نهایی، از این دیدگاه، تاکید بر حاکمیت بیرونی، که از نظر رئالیسم محوری است، باید جای خود را به مفهوم میانهروتر خودمختاری بدهد.
توضیح اینکه، حاکمیت درونی یا داخلی در اشاره به توانایی دولت در ملزم کردن همۀ شهروندان، گروهها و نهادهای درون مرزهای سرزمینی به کار میرود ولی حاکمیت بیرونی یا خارجی به جایگاه دولت در نظم بینالمللی و توانمندی عمل آن به صورت واحدی مستقل و خودمختار مربوط است. حاکمیت درونی/داخلی و حاکمیت بیرونی/خارجی، در واقع نامهای دیگری برای "اقتدار" و "استقلال" هستند.
به هر حال در پلورالیسم، تاکید بر حاکمیت بیرونی جای خودش را به مفهوم ملایمتر "خودمختاری" میدهد. یعنی استقلال دولتها در عرصۀ بینالمللی نسبتا کمرنگ میشود ولی کاملا از بین نمیرود.
تعدیل مفهوم حاکمیت بیرونی، این امکان را بوجود میآورد که مجموعههایی مانند شرکت کوکاکولا یا شرکت اپل دقیقا همانند دولتهایی چون دولتهای آلمان و کرۀ جنوبی و برزیل، بازیگرانی بینالمللی تلقی شوند.
در واقع با توجه به تاکید پلورالیسم بر پراکندگی قدرت، همۀ بازیگران حکومتی و غیرحکومتی، در چارچوب کنترلها ومحدودیتهایی قرار دارند و حرکت مستقل نمیتوانند داشته باشند. و این به این معناست که مفهوم "استقلال" در ذیل درک پلورالیستی از سیاست بینالملل، به نحوی متفاوت یا رقیق فهمیده میشود.
یکی از پیامدهای مهم رویکرد پلورالیستی به سیاست بینالملل آن است که این رویکرد معرف دور شدن از "سیاست قدرت" و "بزرگنمایی ملی" است. البته این تحول چندان هم منعکسکنندۀ ایمان ایدهآلیستی به اصول انتزاعی نیست بلکه بیشتر حاکی از درک این نکته است که وقتی قدرت به گستردگی توزیع شده باشد، رقابت نتیجۀ عکس میدهد.
در نتیجه، پلورالیستها میخواهند بگویند که در جهانی با وابستگی فزاینده، سرانجام ثابت خواهد شد که گرایش به همکاری و یکپارچگی، که شاید در اروپا از همه جا آشکارتر است، اجتنابناپذیر است.
در جهان کنونی، راستگرایان افراطی در آمریکا و اروپا به شدت با درک پلورالیستی از سیاست بینالملل مخالفاند. به همین دلیل افرادی نظیر دونالد ترامپ در آمریکا و مارین لوپن در فرانسه و نیز ولادیمیر پوتین در روسیه، هر کدام به نحوی در پی "بزرگنمایی ملی" هستند و از "سیاست قدرت" دفاع میکنند.
نفی "همکاری و یکپارچگی" در گرایش ترامپ به خروج آمریکا از ناتو و تاکیدش بر شعار "اول آمریکا" به خوبی مشهود است. حملۀ روسیه به اوکراین نیز به خوبی اعتقاد پوتین به "سیاست قدرت" را نشان میدهد.
راستگرایان افراطیای چون مارین لوپن و دیگران در سایر کشورهای اروپایی نیز، با ناسیونالیسم پررنگی که دارند، آشکارا مخالف روند جهانیِ وابستگیِ فزایندۀ کشورها و بازیگران بینالمللی به یکدیگرند.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: دولت جمعگرا؛ مبنای اقتصاد دستوری